به سيم ِ خاردار مى مانم
بر نوار ِ مرزی
بسياری از من گذشته اند برای ِ به ديگرى رسيدن
يا شايد برای آينده ای بهتر
من به هيچ سرزمينى تعلق ندارم
سيم ِ خاردار ِ مرزی هستم
آن سويم و اين سويم
هر كه هست
به طرف ِديگر ِمن می نگرد
نه به من ...
آدمها به همان خونسردی که آمده اند
چمدانشان را می بندند
و ناپدید می شوند ؛
یکی در مه
یکی در غبار
یکی در باران
یکی در باد
و بی رحم ترینشان در برف ...
برچسبها: